راز من، راز تو، راز زندگی ....

خستگی های مفرط روح..

دلتنگی های بی نشانه ی دل..

اشكهای پنهانی!

تمام راز من است، اين روزها!


آه که چه آسان گذشت

پیشِ من نشستن ها

و تمــــــامِ قدم زدن های عصرگاهی مان

چه تنها گذاشتند ما را

پاییزهای طلاییِ همیشه عاشق...

و تو...

که ندانستم چگونه در نهایتِ ناباوری هایم

به افقی دیگر خیره شدی

که هیچ گاه

مسیرِ نگاهت

به چشم های من

ختم نشد.....